شهید دقایقی  و کولر!!


http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/wake/5.jpg

از سه راه خرمشهر به سمت خط همراه شهید دقایقی در حرکت بودیم . ماشین کولر دار بود. در بین راه چند نفر از بچه های بسیج را که کنار جاده ایستاده بودند ، سوار کردیم . یکی از آنان همین که سوار شد و هوای خنک داخل ماشین را حس کرد، با لحن خاصی گفت : "وای شما چه جای خنکی نشسته اید! خوش به حالتان!" شهید دقایقی با شنیدن این جمله رفت توی فکر چیزی نگفت ولی وقتی آنها پیاده شدند گفت:
"کولر را خاموش کن" او بعد از آن روز سوار ماشین کولر دار نشد و با یک ماشین امبولانس تردد می کرد .
یک روز با او در این مورد صحبت کردم می گفت:" چرا من باید سوار ماشین کولر دار شوم و آن بچه بسیجی در گرما به سر برد؟ چون فرمانده هستم باید سوار شوم؟نه من این کارو نمیکنم."